امیرعلی امیرعلی ، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 6 روز سن داره

قشنگترین احساس یعنی ........ مادر بودن

سه سالگیت مباااااااااااااااااارک عزیزم

سلام پسرم قند عسلم گلم عزیزم عشقم امروز روز تولدته سه سال پیش همچین روزی خدای مهربون تورئ بهم دادو منو به خوشبختریم مامان دنیا تبدیل کرد سه ساله که از احساس قشنگ مادری لذت میبرم و خدارو به خاطر داشتن تو شکر میکنم امیدوارم همه اونایی که از خدا بچه میخان خدا بهشون یه فرشتع کوچولو و پاک هدیه بده   عزیزم دیشب برات تولد گرفتیم و کلی بهمون خوش کدشت شما از خیلی وقت پیش ذوق داشتی و میگغتی مامان تولدم کیه و همش روز شماری میکردی و که جشن برات بگیریم کیک تولدت رو هم خودت انتخاب کردی  عزیز دلم تولدت خیلی بهمون خوش گدشت ایشاله که صدو بیست ساله بشی اینم عکس کیک تولدت     این لباسارو هم مامان بزرگ برات خری...
25 ارديبهشت 1394

سال 94 مبااااااااااااااارک

سلام پسر گلم خوشگل مامان اومدم بگم عیدت مبارک عزیزم  سال 93 رو خداروشکر با خوبی و خوشی و با موفقیت پشت سر گذاشتیم ایشاله که سال 94 هم واسم خوب باشه و در کنار همدیگه خوش باشیم خدارو به خاطر اینکه تو و بابایی در کنارم هستین خیلی شکر میکنم و امیدوارم که روز به روز صمیمیتمون بیشتر و بیشتر شه عزیزم ما عید امسال متاسفانه نتونستیم بریم مسافرت به خاطر اینکه بابایی کمرش خیلی درد میکرد و نیاز به استراحت مطلق داشت ولی امسال چون خونه بودیم بیشتر دید و بازدید داشتیم ولی در کل خوش گذشت بهمون  آقا کوچولوی من باید خدمت شما عرض کنم که بنده دیگه جرات ندارم به شما بگم کوچولوووووووووو  چون صدات در میاد و به شدت ناراحت میشی و همش میگی من...
14 فروردين 1394

آمدم ای شاه پناهم بده

  سفر امیرعلی جان به مشهد مقدس                             السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا سلام پسرم قربونت برم اومدم بگم که شما  مشهدی امیرعلی خان شدی عزیزم ایشاله که مکه رفتنت رو ببینم باید خدمت شما عرض کنم که من و شما و بابایی در تاریخ دوشنبه 14مهر ماه عازم مشهد شدیم تا به پابوس آقا امام رضا برسیم از اونجایی که بابایی زانوش درد میکرد و نمیتونست مدت زیاد رانندگی کنه تصمیم گرفتیم با قطار بریم و شب راهی شدیم تا صبح اونجا باشیم اول از همه بگم که همون شب که تو قطار بودیم جنابعالی تب کردی و یه کم بی حال بودی ولی خیلی ذوق میکردی...
1 آبان 1393

شیطون بلا شدی پسررررر

سلام گلم عشقم نفسم اومدم برات از شیطونیات بگم شما الان دو سالو چهار ماهته خوشگل مامانی باید خدمتتون عرض کنم که جنابعالی این روزا بیش از حد شیطون شدی در حدی که گاهی دیگه اشک من در میاد تو خیابونم که میریم اشک بابابی در میاد خخخخخخخخخخخ  قربون این شیرین کاریات برم از زبونت بگم که گاهی یه چیزایی میگی که از تعجب نزدیکه شاخ در بیارم نمیدونم اون حرفارو از کجا در میاری  کلی هم شعر یاد گرفتی و میخونی خیلی هم لج باز تشریف داری همین الان که پای لب تاب نشستم شما خوابی وگرنه اجازه نداشتم .......  عزیز دل مامان جونم برات بگه که چن وقت پیش دوباره رفته بودیم روستا این بار هم باز بابایی نتونس بیاد من و تو و مامان بزرگ و خاله و دختر 6...
5 شهريور 1393

بدون عنوان

چند وقتیست همه دلگیرند از من .....   دلیل می خواهند ....   مدرک می خواهند برای غمگین بودنم ....   برای ناامید بودنم....برای تلخ شدنم .......   نگران نباشید....من نه غمگین شده ام ...   نه ناامید....نه تلخ .......   فقط مدتیست به دنبالشان می گردم .....   مدتیست گم شده اند ....   صبرم....تحملم......امیدهایم.....انگیزه ام ......   ...
1 شهريور 1393

سفرمون به روستا ××××× تولد دو سالگیت مبااااااااااااااااارک

سلام پسرم قند عسلم خوبی بازم اومدم تا برات بنویسم عزیز دل مامانی چند روز پیش من و تو و بابا بزرگ و مامان بزرگ تصمیم گرفتیم تا به روستامون که اطراف تبریزه و اسمش هم مهرام  هستش سفر کنیم بابایی به خاطر اینکه نتونست مرخصی بگیره نیومد و ما 4 نفر راهی شدیم اونجا روستای پدر و مادر منه من خودم تو بچه گی خیلی میرفتم و میموندم اونجا و خاطرات زیادی از اونجا دارم پسرم از روز اول که رسیدیم جنابعالی اصلا غریبی نکردی و کلی از اونجا خوشت اومده بود خیلی راحت با بره ها و گوسفندا بازی میکردی و ازشون نمیترسیدی حتی از سگا هم نمیترسیدی وقتی بهمون پارس میکردن باید اعتراف کنم که من یکی خیلی وحشت میکردم ولی شما میخندیید و خوشت میومد ای بلا ........ &nbs...
28 ارديبهشت 1393

از شیر گرفتن پسرگلم

سلام عزیز دل مامانی قربوتت برم الهی میخام ار شیر گرفتنت رو واست تعریف کنم  شما آخرین باری که شیر مامانی رو خوردی 19 فروردین بود قربون بغضت برم منو ببخش عزیزم علت اینکه یه کم زودتر از شیر گرفتمت اینه که الان هوا خنکه ولی هوا داره یواش یواش گرم میشه و ممکنه خدایی نکرده شما مرض شی علتش اینه که بدنت به مایعات بیشتری نیاز پیدا میکنه و و این موضوع توی هوا ی گرم  ممکنه باعث اسهال و استفراغ بشه به خاطر اون یه ماه زودتراز شیر گرفتمت  عزیز دلم تو خیلی وابسته ای و برات خیلی  سخته  میخام بگم گلم واسه منم خیلی  خیلی سخته اینارو دارم با اشک چشام برات مینویسم وقتی تو دنیا اومدی اولین رابطه مون بعد از اینکه تو رو بوسید...
22 فروردين 1393

سال نو مبارک

سلام سلام پسر خودم دومین سال نوت مبارک باشه صد سال به این سالها گلم قربونت برم الهی امسال که برات لباسای نو خریدیم منو یاد بچه گی یای خودم انداختی خیلی خوشحال بودی و همش میگفتی  : لباس نو   وقتی هم تنت میکنم کلی ذوق میکنی و خوشحال میشی قربون خودت و لباسای نوت بره مامان  عزیز دلم امسال چند روزی رفتیم شمال ویلای بابابزرگ روز اول که رسیدیدم تو یه کم غریبی میکردی وهمش میگفتی بریم بیرون ولی هوا یه مقدار سرد بود و نشد ولی از فرداش هوا خوب شد کلی گشتیم و بهمون کلی خشو گذشت تو هم با مرغ و خروساو اردکای همسایه رفیق شده بودی و صبح که از خواب بلند میشدی یادی از اونا میکردی ولی تو غذا خوردن خیلی اذیت میکردی و خیلی خیلی کم غذا میخورد...
15 فروردين 1393