امیرعلی امیرعلی ، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره

قشنگترین احساس یعنی ........ مادر بودن

چهارده ماهگی امیرعلی

1392/4/13 16:09
نویسنده : مامانی
349 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام سلام قربونت برم بازم اومدم اومدم از این روزات برات بگم که چقدر تغییر کردی و بزرگ شدی همه چی رو داری رو یاد میگیری و درکت از همه چی داره بهتر میشه هر چی بهت میگم متوجه میشی و دوست داری هر کاری که من انجام میدم تو هم انجام بدی مثلا دستمال رو ورمیداری و سرامیکا و زیرتلوزیونی و جاهای دیگه رو پاک میکنی یا جارو دستی رو ورمیداری ومثلا خونه رو تمیز میکنی وقتی کفشاتو میبینی پاتو با دستت ورمیداری و میخای کفشاتو بپوشی عزیز دلم چرا بیشتر از چند تا قدم راه نمیری دیگه داره دیر میشه هااااااااااا البته به دکترت که گفتم گفت جای نگرانی نیست چون خوب حرف میزنی مثلا به توپ میگی توووو به نون میگی په په به آب آآآآآآآآآآآ به غذا بووه و خیلی چیزای دیگه یه سری چیزا هم میگی که فقط من میدونم چی میخای بابا و مامن بزرگ اینا نمیفهمن

 

خدارو شکر خوب غذا میخوری و تو این مورد اذیتم نمیکنی موقع غذا خوردن با قاشقت تو دهن منم غذا میزاری و خیلی هیجان زده میشی دوست داری خودت غذاتو بخوری عاشق میوه ای مخصوصا گیلاس خیلی دوست داری سیب زمینی سرخ کرده و لواشک هم خیلی دوست داری ولی کم بهت میدم چون دل درد میشی اینم عکست که دار ی لواشک میخوری

.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بالکن خونه رو خیلی دوست داری و بیشتر اوقاتت اونجا میگذره باهم بازی میکنیم و هوایی تازه میکنیم هر چند کوچیکه ولی از هیچ چی بهتره

/

 

 

 

 

 

 طبق معمول هم که هر روز عصرا میریم پارک تا مانتوم رو میپوشم شروع میکنی به غر زدن که بریم و بریم نمیزاری بقیه کارامو انجام بدم و درست حسابی آماده شم چون برات آب و خوراکی هم میبرم تا میرسیم پارک انقدر ذوق میکنی که حد نداره و شروع میکنی به بازی همش با دستگاهای تو پارک بازی میکنی ولی اونا کثیفن و پا بهشون میخوره ولی من نمیتونم جلوتو بگیرم چون تا میگم بیا این ور گریه میکنی

 

همش دوست داری با بچه های از خودت بزرگتر بازی کنی ولی متاسفانه اونا تو رو تحویل نمیگیرن البته چند تا دوست پیدا کردی بعد هم بابا از سر کار میاد پارک تا باهم برگردیم خونه تا از دور بابا رو میبینی از خوشحالی دلت میخاد بدویی بری پیشش ولی نمیتونی عزیزم و تا بابا نزدیکت میشه میپری بغلش و بوسش میکنی ای شیطون خیلی بابایی هستی خودتو براش لوس میکنی بابایی هم که میمیره برات

 

'

 

;

 

.

 

 

 

 خلاصه نمیدونم روزا چه جوری سپری میشه چون شما همه وقتمومیگیری و از سر و کولم بالا میری بعضی وقتا از دستت عصبانی میشم ولی سعی میکنم اصلا دعوات نکنم ولی تو خیلی لج بازی و وقتی شیطونی میکنی و به بعضی چیزای خطر ناک دست میزنی و یا بعضی کارای خطرناک انجام میدی ویا چیزای کثیف رو میزاری تو دهنت من برات اخم میکنم یا میگم نکن تو هی تکرار میکنی و لج میکنی منم با آرامش سعی میکنم برات توضیح بدم و با حرکاتم بهت بفهمونم که این کار خوبی نیست و بهت آسیب میرسونه

 

همش دوست داری پریزهای برق و خاموش روشن کنی و هی لامپ رو نگاه میکنی و ذوق میکنی همش گیر میدی گوشی که تلفنو میخام منم از سیم میکشم باهاش بازی میکنی و گوشی رو میگیری کنار گوشت و برا خودت حرف میزنی در کابینت ها هم همیشه به روت بازن و ظرفارو میریزی بیرون و گاهی میشکنی

 

 

 

اینم یه عکس از خنده قشنگت جیگر

.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان راضیه
14 تیر 92 23:50
عزیزممممممممممم

خدا رو شکر که روزاتون به خوبی و خوشی می گذره

چقدر شیرین شده این بلا

هرچی میگذره خواستنی تر میشه پسرمون

مامانی یکی از این کرم های استریل دست بگیر با خودت ببر پارک که وقتی دست می زنه یه این طرف اونطرف و یه موقع آب دم دستت نبود با اونا ضد افونی کنی و یکم خیالت راحت تر باشه

بچه ها همینن دیگه

بعضی وقتا کیان حواسم نیست سیب زمینی پیاز ها رو می کنه دهنش

پسرپسر قند عسل که می گن همینه دیگه

خدا حفظشون کنه ایشالا



شاد باشی دوستم




مرسی خاله راضیه جونش به نازی و شیرینی پسمل شما نمیرسه آره دیگه قند عسلای ما کثیف کاری زیاد دارن چشم حتما کرم استیل براش میگیرم هر چند با این وضع امیرعلی باید روزی یه دونه تموم کنم خخخخخ

جیگر کیانو بخورم قربونش برم سیب زمینی پیاز دوست داره دیگه میاد ناخنک میزنه بچه م بخورمش من با این شیطونیاش امیرعلی هم یسب زمینی خام خورده هههههههه

ماچچچچچچچچچچچچ