دومین محرم امیرعلی ******* واکسن هجده ماهگی

السلام علی الحسین(ع) وعلی علی بن الحسین(ع) وعلی اولادالحسین(ع) و علی اصحاب الحسین(ع)

سلام پسر گلم بازم اومدم تا برات از روزای قشنگ بچه گیت بنویسم هر چی بگم سیر نمیشم از بس شیطون و بلا شدی خوشگلم امسال دومین ماه محرمی بود که تو پیشمونی و باهامون میرفتی هیئت پارسال این موقع خیلی کوچولو بودی ولی امسال حسابی واسه خودت عزاداری کردی و تو هیئت سینه زدی بابایی میگفت همه تعجب میکردن میدیدن تو انقدر قشنگ سینه زنی بلدی قربونت برم خیلی ذوق میکنی وقتی سینه میزنی ایشاله همیشه حسینی باشی و امام حسین تو همه مراحل زندگیت کمکت کنه عزیزم

اینم عکست تو همایش شیرخوارگان حسینی که داشتی شکلاتی که بهت داده بودن رو نوش جان میکردی

حالا بزار از واکسن هجده ماهگیت برات بگم چون شما اوایل ماه محرم سرما خورده بودی و تب داشتی و گلوت هم چرک کرده بود به موقع نشد که واکسنت رو بزنیم و یه هفته به تاخیر افتاد یعنی دیروز بردمت بهداشت از اونجایی که من از قبل شنیده بودم این واکسنه خیلی عذاب میده و سخته از یه ماه پیش استرس داشتم و میترسیدم شب قبلش کلی دعا کردم و صلوات فرستادم و نذر کردم که اگه واکسنت راحت باشه و اذیتت نکنه هزارتا صلوات میفرستم و صبح هم یه صدقه انداختم و با آژانس راهی بهداشت شدیم اول بردمت قد و وزن تا وارد اتاق شدیم توشروع کردی به گریه کردن و به زور قد و وزنت رو گرفتیم وزنت 13 کیلو بود و قدت هم 85 سانت بود قربونت برم خیلی خوب بودی و بعدش هم رفتیم اتاق واکسیناسیون خانومه تا منو دید گفت خانوم چقدر استرس داری خیلی تابلو بودم خخخخخخخخخ تا گذاشتمت رو تخت داد و بیدادت همه جا رو برداشت هردو واکسن رو زد به پاهات وبرگشتیم و رفتیم خونه مامان بزرگ تو راه هم کلی باهات بازی کردم و خندوندمت تا از دلت در بیارم و تو هم مثل همیشه خوش اخلاق بودی قربونت برم خدارو شکر روز اول خیلی عالی بودی و اصلن اذیت نشدی و شب که برگشتیم خونه تب نکردی من شب همش بیدار میشدم و چک میکردم که یه موقع خدایی نکرده تب نکنی و وقتی دیدم خیلی خوبی دیگه قطره تب بر هم بهت ندادم فقط صبح که از خواب بیدار شدی میخاستی از جات بلند شی پات یه کم درد میکرد ولی کم کم راه افتادی و زیاد اذیتت نکرد ظهر هم هوا خیلی خوب بود بردمت پارک یه کم بازی کردی و کیف کردی این هم ازماجرای اون واکسنی که خیلی ازش میترسیدم

خدایا هزا ر مرتبه شکرت که این واکسنه به خیر گذشت

خوب آقای امیر علی خان باید بگم که یه ماهی میشه که خیلی اتفاقی من شمارو از پوشک گرفتم تقریبا یه ماه پیش یه کم پات سوخته بود البته زیاد نبود از اونجایی که من خیلی حساسم گفتم یه کم باز بزارمت تا خوب شی و بردمت دستشویی گفتم امیرعلی جون جیش کن تو هم با ذوق و شوق جیش کردی واااااااای نمیدونی چقدر ذوق کردم کلی تشویقت کردم و هورا کشیدم و بهت جایزه دادم از اون موقع یه ساعت یه بار میبردمت و جیش میکردی قربونت برم بعد از یه هفته هم پوشک شبت رو برداشتم و چند روز بعدش پی پی رو هم خودت یاد گرفتی و گفتی رو این یکی اصلن کار نکردم فدات شم الان خوب خوب جیشت رو میگی و میکنی پی پی رو هم میگی ولی موقع عمل که میشه استرس میگیری و یه کم طولش میدی که اونم طبیعیه عزیزم

فقط موقعی که هوا خیلی سرده میخایم بریم بیرون قدم بزنیم پوشکت میکنم که یه موقع از دستت در نره خخخخخخخ و جاهای خیلی خلی مهم بقیه ش دیگه نه فقط یه کار سختمون مونده اونم باز از الان استرس دارم از شیر گرفتنت گلم تو خیلی وابسته ای و مثل اسباب بازی شده واست هر یه ربع یه بار میای و چن ثانیه شیر میخوری و میری غمم گرفته چند ماه دیگه چه جوری از شیر بگیرمت منم خیلی احساساتیم اگه گریه کنی و شیر بهت ندم خودم بیشتر از تو عذاب میکشم امیدوارم خدا بهموم کمک کنه

وااااااااااای که چقدر حرف زدم این سری

حرف زدنت هم که ماشاله خیلی عالی شده هر چند نمیتونی جمله بندی کنی ولی همه چی میتونی بگی تقریبا شبیه کلمه اصلی میگی مثلن به جارو دالو یا به کالسکه کالس یا به دستکش دسشس به کفش دش میگم امیرعلی اسم ماشین بزرگ چیه میگی اودوبود منظورت اتوبوسه

وقتی حرف میزنیدلم میخاد بخورمت جیگرم

اینم چند تا عکس ازپسر گلم

ببین از دستت تلوزیونو گذاشتیم اون  بالا  چون همش میای با هر چی که دستته میکوبی رو صفحه تلوزیون و ما هر چی بهت میگیم نکن بدتر میکنی

خودتم میری رو میز تلوزیونی میشینی کارتون نگا میکنی میگی ماما نی نی بالا   یعنی مامان نی نی

رفته بالا

دوست دارم دوست دارم دوست دارم خیلی زیاد