امیرعلی امیرعلی ، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 23 روز سن داره

قشنگترین احساس یعنی ........ مادر بودن

وای که چقدر بلا شدی

1391/10/28 15:15
نویسنده : مامانی
482 بازدید
اشتراک گذاری

 

امیرعلی جونم الان که دارم مینویسم تو داری با روروئکت دور اتاق میچرخی و داری آواز میخونی هر کاری کردم خوابت نبرد چند روزی میشه که شما وارد نه ماهگیت شدی باورم نمیشه که انقدر زود بزرگ شدی و هر روز داری شلوغ و شلوغتر میشی از صبح تا شب دلت میخاد بازیگوشی کنی وفقط دلت میخاد بنده همه وقتمو با شما بگذرونم ومنم برا کارای خونه وقت کم میارم از صدای جاروبرقی هم خیلی میترسی و من اصلا جرات نمیکنم خونه رو جارو بکشم طوری که گاهی خونه مون انقدر نامرتبه که سگ میزنه گربه میرقصه فقط شبا که بابایی میاد تورو بغل میکنه و من نظافت میکنم تو هم با تعجب به جاروبرقی نگا میکنی انگار که یه چیز خارقالعاده دیدیتعجب

 

جونم برات بگه که آقای امیرعلی خان شما این روزا خیلی بد غذا شدین طوری که تا بخام غذا بزارم دهنت اولین کاری که میکنی اینه که دهن مبارکت رو کیپ میکنی و یه ذره از غذارو مز مز میکنی اگه خوشت بیاد میل میکنی در غیر این صورت یه جوری نگام میکنی که از غذا درست کردنم پشیمون میشم وااااااااای که فقط خدا میدونه چقدر حرصم میگیره ناراحتدلم میخاد بشینم زار زار گریه کنم چون مجبورم همه رو بریزم دووووووووووووووور ایرادی نداره فدای یه تار موی گل پسرم... بیشتر سیب و بستنی و ماست با سوپ خوشت میاد منم سعی میکنم اونایی که دوست داری رو برات درست کنم فکر کنم این کارات به خاطر دندوناته و لثه هات اذیتت میکنن و بی اشتها شدی یا این که میخای حس استقلال طلبیت رو اینجوری نشون بدی هر چند نگران وزنت نیستم ماشاله رشدت خوبه خلاصه کار بدیه مامان جون نکن این کارارو............

 

خووووب حالا بریم سراغ نای نای کردن پسملمون عسل من ماشاله انقدر شادی که حد نداره با گوشیم برات آهنگ میزارم تو هم شروع میکنی به نای نای کردن نمیدونی چقدر بامزه میشی دلم میخاد اون موقع دولپی قورتت بدم هر وقتم قطعش میکنم جیغ و داد رامیندازی و گوشی رو همش از دستم میگیری با این کارات همه رو شاد میکنی طوری که اون روز مامان بزرگ به وجد اومده بود و داشت واست میرقصد ههههههههههه چند روز پیش هم که خونه مامان بزرگ اینا مهمونی بود همین جوری مجلسو گرم کرده بودی و همه رو خندوندی قربونت برم الهی این شعرو هم خیلی دوس داری با لحن بچه گونه برات میخونمش کلی میخندی اومدم مهدکودک برای تاب سواری اومدم دفترمو بدم به یادگاری اومدم ...

 

این روزا وابسته گیت به مامانی بیشتر تر شده هر جا میرم با روروئکت میای دنبالم منم بعضی وقتا تن تن راه میرم ببینم چیکار میکنی تو هم سرعتتو بیشتر میکنی و هی میپری تا بهم برسی نمیدونی چقدر خنده دار میشی قربون شکلت برم پسرنازم با روروئکت همه جای خونه رو سرک میکشی و به همه چی دست میزنی دستای نازتو بخوره مامان انقدر دوسشون دارم سفید مفید و توپولن

 

دیگه عروسکا و اسباب بازیات رو یه نگا هم نمیندازی فقط با کاسه بشقابا و وسیله های خونه سرگرم میشی یه خرابکاری هم کردی که هر کی میاد خونه مون میفهمه کار حضرت آقاس انقدربا سطلل آشغال وجا دستمال کاغذی تزیینی ور رفتی که چیزی ازشون نمونده همه منگوله هاشونو کندی و داغونشون کردی خرابکاریت در حدیه که دیگه ورشون داشتم و میخام یه نوش رو بگیرم هر چند بهونه ای هم شد تا یه چیز جدید بگیریم واسه خونه دست گلت درد نکنه جیگرطلای مامانی هههههههههههه اینم عکسش

 

.

 

.

چند تا عکس دیگه ...

.

 

.

 

.

 

.

 

.

 

.

امیرعلی جون از اونجایی که نت ما سرعت نور داره در حین اینکه  داشتم عکسارو آپلود میکردم  باهم بازی کردیم  ادای آواز خوندنت رو درمیارم و تو میخندی چند قاشق هم بستنی خوردی وااای فقط خدا میدونه چقدر عاشقتم کوچولوی من

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان راضیه
9 بهمن 91 0:14
سلام عزیزم مامانی خانوم چه آقا پسر نازی داری ماشالا خدا حفظش کنه ببوسش از طرف من این آقا پسر دوست داشتنی و ناز و
مامان راضیه
9 بهمن 91 0:21
مامانی با روروئکش برامون عکس بذار