امیرعلی تغییر میکند
پسرم چند وقتی میشه که یه سر ی کارات با قبل یه کم تغییر کرده که میخام اونارو برات تعریف کنم اول از غذا خوردنت بگم شما خیلی خیلی خوش غذا هستی و تقریبا همه چی میخوری ولی نمیدونم چرا این چند وقته اصلا لب به فرنی نمیزنی تا میخام فرنی بزارم دهنت زودی دهنت رو کیپ میکنی و اصلا بازش نمیکنی منم تا میبینم اینطوری میکنی تلوزیون روشن میکنم از اونجایی که شما تبلیغات خیلی دوس داری حواست پرت میشه و همه فرنی رو میریزم تو حلقت البته اینو بگم که عاشق آبگوشتی مخصوصا وقتی زرده تخم مرغ و نون سنگک توش داشته باشه قربون گل پسرم برم که اون غذای بی نمک و بیمزه رو با اشتها میخوری و اینکه معنی واژه آب رو میدونی تا میگم آب به فنجونت نگا میکنی باهوش مامان
در مورد حموم کردنت جونم برات بگه که قبلنا تا میبردمت حموم میزاشتمت تو وانت که پر آب بود خیلی ذوق میکردی و همش با آب بازی میکردی ومیخندیدی در کل بهت خوش میگذشت ولی این تازگیا تا میزارمت تو آب جیغ و دادت دنیا رو ورمیداره از اول تا آخرش گریه میکنی و تا پامونو از حموم میزاریم بیرون آروم میشی و میخندی والا نمیدونم چه حکمتی داره هههههههههه
در مورد لباس پوشیدنت هم قبلنا با زور لباس تنت میکردم و اذیت میشدی ولی حالا خودت هم همکاری میکنی و لباس پوشیدنت به خیر و خوشی تموم میشه ولی پوشک کردنت کار حضرت فیله ..... تا میام پوشکت کنم زودی غلت میزنی و در میری همش ورجه وورجه میکنی و هر کاری میکنی تا پوشکت نکنم طوری که نیم ساعت طول میکشه تا نازتو بکشم گاهی هم کم میارم و دعوات میکنم توهم تا اخم و تخم منو میبینی چند ثانیه تو چشام زل میزنی و بعدش میخندی با این کارت دل مامانو میبری منم محکم بغلت میکنم و فشارت میدم و یه عالمه بوست میکنم قربون اخلاق نازت برم من هیچ وقت از ته دل دعوات نمیکنم جیگرم ....میدونم اصلا دوست نداری پوشک بشی عزیزم و اونجوری راحتتری ولی متاسفم نمیشههههههههههههههههههه خلاصه برعکس پوشک کردنو هم یاد گرفتم ببخشید یعنی یادم دادی ههههههههه
امیرعلی من به گریه معروف بود ولی تازگیا چه اتفاقی افتاده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ عزیزم بغل خیلی ها که میرفتی گریه میکردی و ملتمسانه نگام میکردی تا تورو از دستشون بگیرم ولی حالا همه اونارو میشناسی و دیگه گریه نمیکنی هر چند تا میام سمتت و میگم بیا بغلم با هیجان خودت رو پرت میکنی بغلم قربونت برم که هنوز مامانی رو به همه ترجیح میدی
در مورد خوابیدنت هم که صبح ها تا از خواب بلند میشدم یه صورت کوچولو و ناز و خندون رو به روم میدیدم ولی حالا یه صورت کوچولو و ناز و خوابالو با یه لبخند کوچیک رو به روم میبینم که بعد از چند دقیقه که باهات بازی میکنم دوباره بشاش و پرانرژی میشی عزیزم روز رو با تو شروع کردن چقدر لذت بخشه
وقتی هم مامان نماز میخونه میای و کشون کشون خودت و به مهر و جانمازم میرسونی و ور میداری و میخوریشون آخه تو کدوم کتاب نوشته مهر و جانماز خوردنیه عسلی ....قربون دستای جوجولوت برم تا بیام دعا کنم تو هم دستات رو به حالت دعا میگیری وای که چقدر ذوق میکنم دلم میخاد یه پسر با ایمان و نماز خون تربیت کنم
آواز خوندنتو عشقه ... هر وقت با خودت خلوت میکنی و با اسباب بازیات بازی میکنی یه سری صداهای بلند بلند از خودت در میاری مثل ددددددددددد مممممم بووووووووو آآآآآققققق اوووو البته اسباب بازیات برات تکراری شدن وبه کنترل تلوزیون و وسایل خونه بیشتر علاقه نشون میدی ...
هر وقت هم که کسی عطسه میکنه از خنده منفجر میشی
خلاصه پسرم همه این شیرین کاریات و شیطونیات تا ابد تو قلب مامانی خواهند موند عزیزکم
امیر علی در حالی که داره آبگوشت میخوره
امیرعلی در حالی که داره فرنی میخوره
تفاوت را احساس کنید.......
فکر کنم امیرعلی میخاد زنگ بزنه غذا سفارش بده !!!!!!!!!!!!
امیرعلی چوخ شلوغ سان اما چوخ سویوروم